زن زيبائي نيستم
موهائي دارم سياه که فقط تا زير گردنم ميآيد
و نه شب را به يادت ميآورد
نه ابريشم
نه سکوتِ شاعرانه
نه حتي خيال يک خوابِ آرام
پوستِ گندمي دارم
که نه به گندم ميماند
نه کوير
و چشم هائي
که گاهي سياه ميزند
گاهي قهوه اي
دستهايم
دست هايم مهربانند
و هر از گاهي
برايِ تو
به يادِ تو
به عشقِ تو
شعر مينويسند
مرا همينطور ساده دوست داشته باش...
نظرات شما عزیزان:
یه نفر 
ساعت2:32---22 ارديبهشت 1391
چرا همون اول بهم نگفتی کسی رو دوس داری ؟